سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]
برگ بیست و هشتم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
برگ بیست و هشتم از صفحات انتظار
  • نویسنده : عبدعاصی:: 85/8/21:: 10:30 صبح
  • «بسم رب المنتظر»

    الهی منجی انسان کی آید؟               شراب هستی انسان کی آید ؟

    روزها از پی هم می گذرند، سالها می گذرند و قلب ها در آتش هجرانت می سوزند. کبوترها دیگر نای نغمه خوانی ندارند، دلها دیگرهوس غزل گفتن نمی کنند. دیگر دلها قصیده سرایی نمی کنند.

     اینک تمام شعرها به یک مصرع ختم می شوند " یا اباصالح بیا"

    دیگر چشمها اشک نمی بارد! حال دیگر دیده ها خون می بارند." چشمها در طلب لعل یمانی خون شد". آیا صدای ندبه خوانان که ازعمق جان، فریادت می زنند، آیا تپش قلبها که هرآن ملتمسانه چشم به آسمانها دوخته اند و شعله های آه جانسوزشان، یاس ها را به گریه واداشته، به دیار سبز حضورت نمی رسد؟ آه از هجران ." مردم ، دراین فراق و درآن پرده راه نیست یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد."

     ای مهدی فاطمه، ای عزیز دل زهرا، تا کی باید پشت درهای سبز رنگ انتظار بنشینیم؟

     تا کی باید چشم هایمان یتیم ندیدنت باشند؟؟؟

    هیچ چیز سخت تر از انتظار نیست.

     اما اگر بدانی که در پس این پرده های انتظار، بهاری نشسته و منتظر تمام شدن زمستان دلهاست، تا سبد سبد شکوفه به دلها هدیه دهد، آن موقع است که انتظار آسان می شود. آن گاه است که برای رسیدن یک جمعه ی سبز ، دستها پلی می شوند تا آسمان ، تا قاصد دلهای عاشق را به آن جا بفرستند و بگویند:

     پروردگارا؛ باران رحمتت را بر این کویر ببار و اکسیر عشق را بر وجود خاکیمان بریز، ما را از باده عشق مهدی(عج) مست گردان تا پذیرای حضورش باشیم و عاشقانه فریاد بزنیم

    " یا اباصالح بیا"

    التماس دعا
    اللهم عجل لولیک الفرج


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 15557
    بازدید امروز : 5
    بازدید دیروز : 4
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس[6] .
    ............. بایگانی.............
    001
    002
    تابستان 1387
    پاییز 1385

    ........... درباره خودم ..........
    برگ بیست و هشتم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    عبدعاصی
    عبد عاصی که از خودش چیزی نداره بگه !!! هنـــــــــوزم انتــــظار و انتـــــظار است*** هنوزم دل به سینه بی قــــــرار است*** هنوزم خواب می بینم به شبـــــــــها*** همان مردی که بر اسبی سوار است*** همان مـــــــردی که اید جمـــعه روزی*** و این پایــــان خوب انتــــــــــظار است***

    .......... لوگوی خودم ........
    برگ بیست و هشتم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس ......... لینک دوستان ...........
    بوی خوش ظهور

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........